حضرت آیت الله بهجت (ره) :
در اوقات گرفتاری و شدت خیلی باید دعای فرج خواند ؛ زیرا دعای فرج ، دعا برای فرج شخصی است ، لذا هنگام شدت باید به آن ملتزم شد .
درمحضر بهجت ، ج1 ، ص342
حضرت آیت الله بهجت (ره) :
در اوقات گرفتاری و شدت خیلی باید دعای فرج خواند ؛ زیرا دعای فرج ، دعا برای فرج شخصی است ، لذا هنگام شدت باید به آن ملتزم شد .
درمحضر بهجت ، ج1 ، ص342
آیت الله فاضل بابلی (رحمة الله علیه ) می فرمودند :
نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله در سفارشی خطاب به جناب اباذر فرمودند : « ای اباذر ! گناه آدم را بیچاره و بی تاب می کند . اگر یک پرنده ای در قفس اسیر بشود ، چقدر بی تابی می کند ، انسان مومن نیز نسبت به گناه اینگونه است . زمانی که با گناه مواجه می شود به مراتب بی تاب تر از پرنده در قفس است .
معمولاً انسان مومن دچار تزلزل و گناه نمی شود . حالا اگر شخصی گناهی را مرتکب شد ، همیشه باید یک کوهی را بالای سر خودش ببیند که هر لحظه احتمال دارد روی سرش بیفتد و او را نابود کند .
پیامبر گرامی اسلام در ادامه سفارشات خود به ابوذر فرمودند : اگر خداوند خیر کسی را بخواهد ، همیشه گناهش را نزد او مجسم می کند ؛ زیرا فراموش نکردن گناه لطف خداست و بدین وسیله غرور انسان شکسته و تواضع او بیشتر می شود .
بنابراین گناه اگر چه فی نفسه زشت است ، اما به یاد داشتن آن خوب است ؛ چرا که شخص را پیوسته به سوی توبه سوق می دهد .
در مقابل این روایت آمده است که کارهای خوبتان را فراموش کنید چون به یاد داشتن و به رخ دیگر ی کشیدن خطرناک و مایه سقوط است .
شخص کافر و بی بند و بار که خودش را از چشم عنایت خداوند انداخته است ، وقتی گناهی را مرتکب می شود ، مثل کسی است که مگسی از جلوی سرش رد شده ، خیلی گناه برایش عادی شده و برایش مهم نیست ! چنین شخصی که گناهش را زود فراموش می کند و برای اعمالش نگران نیست ، خیلی از خدا دور شده است .
آیت_الله_بهجت
بهترین راه برای رهایی از مشکلات و رسیدن به حاجات چهار چیز است :
1- نذر کردن گوسفند برای فقراء
2- خواندن حدیث کساء بطور پی در پی
3- پرداخت صدقه به فقرا
4- ختم صلوات
آیت الله بهجت فرمودند :
از گذشتگان عبرت بگیریم که ماهم مثل آنها به مرگ نزدیکیم و چهار روز باقی مانده عمر را گمان نکنیم که چهارصد هزار سال خواهد بود .
آقا از حرم که می خواست برگردد ، مشت هایش را می بست و دیگر باز نمی کرد تا برسد به خانه و روی سر بچه ها دست بکشد.
آیت الله بهجت را می گویم .
کسی از آیت الله بهجت (ره ) پرسید : نماز برایم مانند جریمه دادن است چه کنم ؟
ایشان فرمودند : زیاد بگویید ” و ربُّک الغَنیُ ذو الرّحمة “
پشتکار برای تحصیل معارف :
از قول فرزند علامه امینی نقل شده است : بعضی ها خیال می کنند کتاب الغدیر به راحتی تالیف شده است . مرحوم علامه امینی سختی ها متحمل شد که توصیف آن از عهده زبان خارج است .
مقابل خانه ما ،کتابخانه مرحوم کاشف الغطاء قرار داشت ایشا ن یک مدرسه ای هم داشتند که در جنب این کتابخانه بود و دارای ده دروازه حجره بود . کتاب های این کتابخانه از پدرشان شیخ علی کاشف الغطاء به ایشان رسیده بود و هیچ گونه امکانات رفاهی نداشت . مرحوم امینی از این کتابخانه خیلی استفاده می کردند . ایشان از صبح می رفتند برای مطالعه و آنچنان غرق در مطالعه می شدند که حتی گذشت زمان را هم فراموش می کردند .
یک بار مدیر کتابخانه هنگام عصر از کتابخانه بیرون می آید و در کتابخانه را قفل می زند ، غافل از اینکه علامه امینی داخل کتابخانه است .آن روز سپری می شود . روز بعد وقتی به تابخانه می آید می بیند علامه در حال مطالعه است . به ایشان می گوید : شما کی آمدید ؟
علامه پاسخ می دهد : از دیروز که درب کتابخانه را بستید و رفتید تا الان در اینجا بسر می برم .
خنگ و گیج نباش
مرحوم حاج اسماعیل دولابی می فرمودند :
پدری چهار تا بچه را توی اتاق گذاشت و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم ، خودش هم رفت پشت پرده . از آنجا نگاه می کرد می دید کی چکار می کند ف می نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند . یکی از بچه ها که گیج بود ،حرف پدر را یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید . یکی از بچه ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی گذارم کسی اینجا را مرتب کند .آن یکی که خنگ بود ،ترسید نشست وسط و شروع کرد به گریه و جیغ و داد که آقا بیا ببین این نمی گذارد مرتب کنم .
اما آن که زرنگ بود ، نگاه کرد و رد تن آقاش را از پشت پرده دید .تند تند همه جا را مرتب می کرد و می دانست که آقاش دارد توی کاغذ می نویسد . هی نگاه می کرد سمت پرده و می خندید . دلش هم تنگ نمی شد می دانست که آقاش همین جاست . توی دلش هم گاهی می گفت : اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتری می کنم .
آن بچه شرور همه جا را هی به هم می ریخت ، هی می دید این خوشحال است و ناراحت نمی شود .
وقتی همه جا را به هم ریخت آن وقت آقا آمد ، ما که خنگ بودیم و گریه و زاری کرده بودیم چیزی گیرمان نیامد . او که زرنگ بود و خندیده بود ، کلی چیز گیرش آمد.
زرنگ باش ! خنگ نباش ! گیج نباش !
شرور که نیستی الحمدلله ! گیج و خنگ هم نباش !
نگاه کن پشت پرده را و ردّ آقا را ببین و کار خوب کن ….
خانه را مرتب کن تا آقا بیاید .
اللّهُمّ عَجِّل لِولیکَ الفَرج
1_ سیره ی امام خمینی ( ره ) :
یکی از روحانیون می گوید : در طول سالهای اقامت حضرت امام در عراق ایشان دربین سال ، چند روزی در کربلا تشریف داشتند ، من گاهی با ایشان کار داشتم و چون وضع اتاق بیرونی کربلا طوری بود که من نمی توانستم داخل بروم ، گاهی مطالبم را یر روی کاغذ می نوشتم و به اتاق اندرونی می دادم . یک بار روی کاغذی مطلبم را نوشتم و دادم . امام به بیرونی تشریف آوردند تا به حرم برویم . بین راه به من فرمودند : « تو احتیاط نمی کنی » من ذهنم از این حرفها خالی بود ، اصلاً باورم نمی شد که کاری کرده باشم ؛ یعنی خطایی در ذهنم نبود .
عرض کردم : چه کار کرده ام ؟ می خواستم ببینم خطایم چیست که دیگر تکرار نکنم . امام فرمودند :
« تو این مطلب را روی کاغذ باطله هم می توانی بنویسی » و این یکی از درس های خیلی ارزنده ای بود که من یاد گرفتم . (1)
1- پیام انقلاب ، ش55 ، فروردین 1361
نیمه لیوان :
از حجت الاسلام و المسلمین صادق احسان بخش چنین نقل شده است :
حضرت امام ( ره ) هیچ گاه اسراف نمی کردند ، حتی اگر می خواستند دارویی بخورند و یک لیوان آب به ایشان می دادند ، اگر نصف آن مورد استفاده قرار می گرفت ، کسی حق نداشت نصف دیگر را دور بریزد ، باید از آن استفاده می کردند . این خط مشی تمرینی است جهت خود سازی که ایشان از اول جوانی داشتند . (2)
2- مصطفی وجدانی ، سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی ، ج3
وضوی عالمانه :
محمد شریفی می نویسد :
همان شبی که قرار بود فردایش حضرت امام مورد عمل جراحی قرار گیرند ، برای وضو آب خواستند . ایشان نمی توانستند حرکت کنند ، چون سرم در دستشان بود . من رفتم یک پارچ آب برای ایشان آوردم ، ضمناً تشتی هم آوردم تا آب وضو در آن ریخته شود و جایی خیس نشود . پارچ استیل پر از آب بود ، حضرت اما م فرمودند: « نه یک قوری بیاورید » . چون از پارچ مقداری بیش از حد معمول آب می ریخت ، رفتیم قوری آوردیم . ایشان با دقت فراوان مواظب بودند تا اندکی آب اسراف نشود . (3)
3- سید حسین اسحاقی ، مصرف مدبرانه در اسلام ، ص177
آزردن شوهر :
یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط نقل می کند : زنی بود که شوهرش سید و از دوستان جناب شیخ بود ، او خیلی شوهر را اذیت می کرد . پس از چندی آن زن فوت کرد ، هنگام دفنش جناب شیخ حضور داشت . بعد می فرمودند : « روح این زن جدل می کند که خوب ! مُردم که مُردم چطور شده !
موقعی که خواستند او را دفن کنند اعمالش به شکل سگ درنده ی سیاهی شد ، همین که خانم فهمید که این سگ باید با او دفن شود ، متوجه شد که چه بلایی در مسیر زندگی بر سر خود آورده ، شروع کرد به التماس و التجاء و نعره زدن ! دیدم که خیلی ناراحت است لذا از این سید خواهش کردم که حلالش کند ، او هم به خاطر من حلالش کرد ، سگ رفت و او را دفن کردند . »
آیت الله شیخ محمد جواد انصاری همدانی می فرمودند :
برای حضور قلب در نماز ، دائم الوضو باشید و همه غسل های مستحبی را به جا آورید و بعد از هر غسل (هم واجب و هم مستحب ) 100 مرتبه ذکر شریف « المهیمن » را بگویید .
***امام زمان و بانوی با حجاب ***
مثل این خانم باشید تا من به دنبال شما بیایم .
یکی از علاقه مندان وجود مقدس امام زمان در مشهد مقدس برای اینکه به محضر آن حضرت شرفیاب شود ختم زیارت عاشورا را چهل هفته هر هفته در مسجدی از مساجد شهر آغاز می کند .( در زمان رضا خان که مساله کشف حجاب مطرح بود)
ایشان می فرمود : در یکی از جمه های آخر ، وقتی در مسجدی مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم ناگهان شعاع نوری را مشاهده کردم که از خانه ای نزدیک به آن مسجد به سمت آسمان بلند شد . حال عجیبی به من دست داد از جای برخاستم و به دنبال آن نور به آن خانه رفتم . خانه کوچک و فقیرانه ای بود که از درون آن ، نور عجیبی می تابید . در زدم ، وقتی در را باز کردند، مشاهده کردم که حضرت ولی عصر علیه السلام در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در آن اتاق ، جنازه ای را مشاهده کردم که پارچه سفید روی آن کشیده بودند . وقتی وارد اتاق شدم اشک ریزان سلام کردم ، حضرت به من فرمودند : « چرا این گونه دنبال من می گردی و این رنج ها را تحمل می کنی ؟! مثل این باشید ( اشاره به جنازه کردند ) تا من به دنبال شما بیایم !»
بعد فرمودند : « این بانویی است که در دوره بی حجابی ، هفت سال از خانه بیرون نیامد تا مبادا نامحرم او را ببیند و حجاب را از سرش بردارند. » 1
1- شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام ، ج3 ،ص158
علامه بحر العلوم و تفکر در ثواب گریه :
زمانی علامه بحر العلوم به قصد تشرف به سامرا به تنهایی در حال سفر بود .در بین راه راجع به این مساله که « گریه بر امام حسین (ع) باعث آمرزش گناهان است » فکر می کرد. دراین هنگام متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید ، سلام کرد و پرسید :« جناب سید !درباره چه چیزی فکر می کنی ؟ اگر مساله علمی است آن را مطرح کنید شاید من هم اهل باشم .»
علامه بحر العلوم گفت : در این اندیشه ام که چطور خدای تعالی این همه ثواب را به زائرین و گریه کنندگان حضرت سید الشهدا (ع) می دهد ؟! مثلاً برای هر قدمی که در راه زیارت برای هر قدمی که در راه زیارت برداشته شود ، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عمل ثبت می گردد و برای یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره آمرزیده می شود.
فرض کنید یک انسان مبتلا به فقر غذایی ، کمبود ویتامین ،کمبود پروتئین و محتاج مواد لازم ، به یک جعبه ای دسترسی پیدا کند که پر از همه ی این موادی است که او احتیاج دارد ؛ بعد آن را بو کند و کنار بگذارد !
خب باز کن ،بخور ، استفاده کن ، نیرو را بفرست به بدن خودت ؛ همین طور بو می کنی می گذاری کنار ؟! ما نماز را همین طور بو می کنیم می گذاریم .کلمه کلمه نماز درس است ، کلمه کلمه ی نماز حال است اگر قدرش را بدانیم .
سخنرانی رهبر انقلاب در جمع مداحان ،3/2/1391