رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند :
در شبکه های اجتماعی فقط به فکر خوشگذرانی نباشید ؛ شما افسران جنگ نرم هستید و عرصه جنگ نرم ، بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالک اشتر وار می طلبد .
رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند :
در شبکه های اجتماعی فقط به فکر خوشگذرانی نباشید ؛ شما افسران جنگ نرم هستید و عرصه جنگ نرم ، بصیرتی عمارگونه و استقامتی مالک اشتر وار می طلبد .
حریم داری و عفاف ، سپر خانواده
مساله محرم ونامحرم وحجاب ونگاه کردن و نگاه نکردن و معاشرتهای ناسالم ومضر ، این چیزهایی که در اسلام این قدر تاکید شده ودر بعضی از کشورها و جاهایی که از اسلام دورند ، اینها رعایت نمی شود ، اینها اگر چه یک محدودیتی برای زن ومرد به وجود می آورد ، اما اینها را شارع مقدس برای حفظ خانواده ، برای ماندگار شدن این بنای مهم تحکیم و تشریع کرده است که اگر در همین چیزها هر انسانی تدبیر و تامل کند ،حکمتهای بسیار بزرگی خواهد دید .
اینکه شما می بینید در اسلام محرم ونامحرم وجدایی زن ومرد و اینها مطرح است ؛ اینها مسائل ارتجاعی نیست . اینها جزء دقیق ترین مسائل انسانی وبشری است . یکی از مهمترین آن اینست که بنیان خانواده مستحکم می ماند .چون زن وشوهر به هم احساس وفاداری می کنند ، در موضع حسادت قرار نمی گیرند ، این خیلی مسئله مهمی است .
این حجابی که اسلام درست کرده است ، این نگاهی که اسلام منع کرده است ، این معاشرتی که اسلام ممنوع قرار داده است ، برای این است که شما دلهایتان و محبت هایتان روی یک نقطه متمرکز شود . هم شما خانم ها و هم شما آقایان .
گزیده بیانات رهبر معظم انقلاب درباره خانواده
برداشتی آزاد از مناجات شعبانیه
دست در دامن الفاظ به انتظار باران نشسته ام تابه قطره قطره هایش درود بر خاندان نبوت را آزین بندم ونثار زمین کنم ومن در وادی زمین سیر می کنم پهنه هبوط آدمیان واینک وجودم را در گستره آسمانت پهن کرده ام ومی خوانمت…..
مرا بشنو،بپذیر،رهایم نکن که کوله بارم را در زمین جا گذاشته ام و خودآمده ام ،من از دنیایم گریخته ام وتو می شناسی تمام صحنه های وجودم را ،می دانی نا گفته هایم را ،قلم قدرت تو بر بند بند وجودم حاکم است و من محکوم تقدیریت :
(ما من دابة إلا هو آخذ بناصیتها .1...)
مرا با بندگانت کاری نیست ،هرچه هست به دست توست. از خشم وغضب به که جز خودت پناه برم .اگر شایسته نگاهت نیستم ،اما…
(إنی أحبک …)برمن ببخش نا بخشودنی هارا.
هرچه گویم از محبتت کم است،مگر نه این است که با یک اشاره محبتت ،بهشت را فرش آدم گل زاده کردی و فرشیان را مسجود عرشیان ! حال با همه هستی ام ذره ای شدم و سربه آستانت فرود آورده ام وتورا خوب می شناسم،ای کریم معفو….
(أن عفوت فمن أولی منک بذلک…)
بر حیات آدمیزاد حک کردی (کل نفس ذائقة الموت)2ومن همیشه گریزان این حادثه بوده ام .روزی بر شناسنامه وجودم می نویسند *انا لله وانا الیه راجعون *3وچه سخت است بر من که با اعمالم فاصله ها را سرشتم .إلهی بک علیک…مرا بیامرز وسایه نیکی ات را تا همیشه بر وجودم مستدام بدار .
بندگانت من بد را نیک می خوانند.آری ...
کم من ثناء جمیل لست أهلا له نشرته4
وامان از روزی که سرائراشکار می شود ،چگونه رخ به رخ خلیفة الله چهره بگشایم وبگویم :أنا شیعتک… مرا بپوشان که سرتا پایم خراب آباد است .
ای منتهای رحمت !آنقدر جود وعفوت را نشانم دادی که حالا من نیست شده ،جرأت یافته ودر مقابل تو ،هستی بی نهایت ،ایستاده ام .قبول !أنا الحقیر المسکین المستکین 5… ولک الحمد ابدا دائما سرمدا ،اما به حق خوبانت عذرم را بپذیر .
همه تپش های عالم گواهند که تو مرا اشرف مخلوقات خواسته ای ورسواییم را روا نمی دانی ،پس چگونه می خواهی مرا به جرمم بگیری ؟من تو را به عفو وآمرزشت می شناسم .
اگر هزاران آتش دوزخ برمن زبانه کشد ،هزاران هزاربار می گویم إنی أحبک ….
نیک می دانم عصاره عمرم غفلت و مستی است ،اما (أنا عبدک الضعیف الذلیل)… نجاتم بده .
یادت بود که جلوه گر می شود حسرت هایم اوج می گیرد.
من به دنبال چه بودم ؟این دنیای کاغذی ؟….
وای برمن چگونه قلبم را فروختم؟چگونه دریا را فدای قطره ای کردم؟من از نگاه خورشید غافل شدم و دل به هزاران شمع خاموش سپردم .آنقدر عاجز شده ام که نفس برگشت ندارم .با محبتت مرا بیدار کن تا دوباره زنده شوم.پر بگشایم واوج بگیرم .
می خواهم برای تو باشم آنقدر غرق در نگاهت که آسمان ،عرش دوباره ام شود وقطره های باران دانه های تسبیح شکر گزاریم ؛چرا که سایه کرمت را برایم می گشایی ولباس طهارت برتنم می کنی .
حال زارم ببین قبله قلبم برای تو نیست لذت یادت را از یاد برده ام ،ای کاش ذزه ای عشقت را می چشیدم وبر واپسین هایم سیلی می زدم .
خوب می دانم که در بارگاه اجابت تو هزاران هزار عاشق حیرانند وچه حاجت به من شوریده دل ،اما ای لطف بی نهایت !اشک عاشقانت را واسطه نگاهم قرار می دهم تا به من بنگری ،چون بنده ای که فرا خوانت را اجابت کرد و ندایت را لبیک گفت و کمر به طاعتت بست.
ای مهربان که بارها و بارها عشقت را به من نشان دادی ،ای عاشقی که هیچ گاه امیدم به احسانت را نا امید نکردی .حال من آمده ام با پنجره ای تاریک ،اما می خواهم دوباره جوانه بزنم و سر از خاک بردارم .می دانم که یاریت را بدرقه قدم هایم می کنی تو خدای من هستی و شائق ترین به پروانه شدنم .دنیام را ببین فدلی دوباره می خواهم که مشتاق مقام قرب تو باشد .زبان صدقم را به سوی خودت گویا کن و نگاهم را اوج بده که از آسمان ها را در نوردد و فقط تورا بخواهد . بارها وبارها به سوی خاقت دویدم ،دنیایشان را بوسیدم تا وجودم را متجلی کنم ،اما ای کاش می دانستم آن که با تو پیوند خورد ،همیشه معلوم ترین است .برخود خرده می گیرم جرا تا کنون تکیه بر تن سست خاکیان دادم .
می خواهم پناهم باشی تا خوار پناه بنده گانت نشوم .
بر خود می ترسم بارها وبارها آمدم فاما شیطان مرا ربود این بار با محبت مولایم نگاهم کن تا بنده دیگری نشوم ،همان مولایی که بارها وبارها به من گفت روشنی در صلوات توست و آرارامش در پناهت . ومن اینک تمام آغوشها را خط زده ام و به تو پناه آورده ام ، اما از خود خسته ام ونا امید .
جنت تورا به گوشه چشمی از دنیا فروختم ،اما اکنون همه امیدم به رحمت بی انتهای توست .می خواهم ریشه بدوانم و در میان خوبانت سر از خاک بردارم .سینه ام تنگ است دنیا را نمی خواهم ،مدت هاست که سگینی اش نفسایم را به شماره انداخته است .
عاشقم کن ،محبتت ملکم را به ملکوت می کشاند .می خواهم فراموش کننده .یاد آدمیان باشم وفقط یاد تو را یاد کنم .به حق خوبانت مارا نیز به ملک سلیمان مطیعانت برسان وخوشنودی ات را ملکه وجودمان کن .صدایم در گلومی شکند .می ترسم گناهانم نگاهت را پس زند .به امید نگاه تو محبت سرد آدمیان را گرم چسبیده ام بندبند وجودم در اسارت تعلقات است …هب لی کمال الانقطاع الیک …..
به قامت های آرمیده در خاک که می نگرم ،بغض پنهانی ،گلویم را می فشارد. چگونه به دیدارت بیایم در حالی که هنوز در بی خردی خویش سرگردانم ،نعمت های بی دریغت غفلتم را می زداید و وسعت مهربانی ات حسن ظنم را تا قاف یقین می پروراند .پروانه شدن آمال من است ،قالبم را تهی از دنیا کن و مرا لبریز از ذکرو سپاسگزاری ات قرار ده .
آن چنان وجودم را به تصویر بکش که فرمانبرت ،ربنای وجودم باشد
یاذالجلال و الإکرام ..فاصفح عنی بحسن توکلی علیک …وصلی الله علی محمد رسوله و آله الطاهرین و سلم تسلیما کثیرا
پی نوشت:
1.هود (11):56
2.بقره (2):156
3.آل عمران(3):185
4.دعای کمیل
5.همان
6.همان
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمه ای که آب خورد. خود را در آب می دید و می رمید. او می پنداشت که از دیگری می رمد نمی دانست که از خود می رمد.
همه اخلاق بد_ از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر _ چون در توست، نمی رنجی؛ چون آن را در دیگری می بینی، می رمی و می رنجی.
منبع: فیه ما فیه مولوی
در یکی از تشرفات بسیار شیرین و پربار آیت الله نجفی مرعشی ، امام زمان(عج) به نکته هایی تأکید داشتند که از جملۀ آن “حفظ و تدبر در دو خطبه بسیار مهم” است.
وصیت نامۀ بزرگان چکیده عمر بابرکت ایشان است. حاوی نکاتی لطیف و پرمغز؛ یکی از بهترین این وصیت نامه ها مربوط به وصیت نامۀ آیت الله مرعشی نجفی است که از بهترین قسمت های آن سفارشاتی است که امام زمان به ایشان فرموده بودند و ایشان در قالب وصیت نامه و سفارش به پسرشان آن ها را بیان نمونده اند. که در واقع خطاب شان به همه مردم و مسلمانان است.
آن دو خطبه مهمی که مورد سفارش و تأکید امام زمان بوده است عبارت اند از:
1- خطبۀ عمه جانشان حضرت زینب(س) در مجلس یزید ملعون
2- یکی از خطبه های امام علی(ع) در نهج البلاغه به نام خطبۀ “شقشقیه”
خطبۀ شقشقیه بلندترین خطبۀ نهج البلاغه است که از این جهت که در وسط ایراد خطبه ها فردی از حضرت پرسشی کرد و پاسخ گرفت، شقشقیه نام گرفت
چرا امام حسين(ع) به القابي چون ثارالله و اباعبدالله شهرت يافته اند؟
پاسخ:
“ثار” از ريشه “ثَأر” و “ثُؤره” به معناي انتقام و خونخواهي و نيز به معناي خون است. (1) براي “ثارالله” بودن امام حسين(ع) معاني مختلفي ذكر شده كه هر يك تفسير خود را ميطلبد.
أ) گروهي ثارالله را به معناي كسي كه انتقام خونش را خداوند مي گيرد مي دانند. (2) خداوند، وليّ دم حضرت است. خود او خونبهاي آن بزرگوار را از دشمنانش طلب ميكند؛ چرا كه ريختن خون سيدالشهدا در كربلا، تجاوز به حريم و حرمت الهي و طرف شدن با خداوند بود. از آن جهت كه اهل بيت(ع) “آل الله” هستند، شهادت امامان، ريخته شدن خونِ خداوند است. (3) اگر چه اين واژه در قرآن نيامده است، اما ميتوان آن را با آيات اين گونه توجيه نمود. خداوند ميفرمايد: “مَنْ قُتِل مظلوماً فقد جعلنا لوليّه سلطاناً؛(4) آن كس كه مظلوم كشته شد، براي وليّاش سلطه(و حق قصاص) قرار داديم". بنابراين “ثارالله” به اين معنا است كه خونبهاي امام حسين(ع) از آنِ خدا است. اوست كه خونبهاي امام را خواهد گرفت.
ب) بعضي لفظ اهل را در تقدير گرفته و گفته اند ثارالله يعني اهل ثارالله؛ اهل خونخواهي الهي كه خداوند انتقام خونش را مي گيرد. (5)
ج) برخي گفته اند: ثارالله يعني كسي كه در دوران رجعت مي آيد و انتقام خونش را مي گيرد.(6)
در ضمن اگر “ثار” به معناي خون باشد، مراد از “ثارالله” معناي حقيقي نيست؛ بلكه يك نوع تشبيه، كنايه و مجاز است. چون مسلّم است كه خدا موجودي مادي نيست تا داراي جسم و خون باشد؛ پس اين تعبير از باب تشبيه معقول به محسوس است؛ يعني همان گونه كه خون در بدن آدمي نقش حياتي دارد، وجود مقدس امام حسين(ع) نسبت به دين خدا چنين نقشي دارد و نهضت عاشورا احياگر اسلام بوده است.
اباعبدالله:
در تحليل كنيه “اباعبدالله” براي امام حسين(ع)، دو نكته قابل ذكرمي باشد:
1. در ميان اعراب خصوصا بزرگان قبائل مرسوم بود كه در بدو تولد براي نوزادان خود خصوصا نوزاداني كه به جهت جايگاه خانوادگي مقامي خاص داشتند علاوه بر اسم، كنيه اي نيز تعيين مي شد، كه در همين راستا پيامبر اكرم(ص) كنيه “اباعبدالله” را از همان سنين كودكي براي نواده خود حضرت سيد الشهداء برگزيدند. (7)
2. بر اساس برخي اقوال تاريخي امام حسين(ع) فرزندي به نام عبدالله داشت كه در كربلا به شهادت رسيد. برخي عبد الله را نام ديگر علي اصغر دانسته اند. اما بر اساس برخي از اقوال ديگر عبدالله، نوزادي است كه در كربلا به دنيا آمد و مادرش رباب بود. كه نشان مي دهد او فرزندي غير از علي اصغر(ع) بوده است. (8)
پي نوشت ها:
1. فخر الدين طريحي، مجمع البحرين، ج 1، ص 237؛ مفردات راغب، ص 81.
2. علي سعادت پرور، فروغ شهادت، بي تا، بي جا، ص 305.
3. اصغر عزيزي تهراني، شرح زيارت عاشورا، ص 35، دفتر تبليغات اسلامي.
4. اسراء(17) آيه 33.
5. جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ص 124، نشر معروف، 1378ش.
6. علامه مجلسي، بحارالانوار، مجلسي، الوفاء بيروت، 1404ق، ج 99، ص 151.
7. همان، ج44، ص 251.
8. ابن واضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر، 1379 ق، ج 2، ص 181
چگونه حضرت ابوالفضل العباس به مقام عبدصالح رسيد؟
در توضيح اين ويژگي(عبد صالح) بايد دانست:
انسانها در مشكلات و امتحانهاي روزگار شناخته مي شوند و قدر و منزلت خود را هم به خود و هم ديگران به اثبات مي رسانند.
آيه شريفه، هدف خلقت انسانها را بيان مي كند؛ مي فرمايد:
ما جن و انس را تنها براي عبادت خلق كرديم. (1)
بايد ديد عبادت به چه معناست؟ آيا عبادت يك سري اعمال و حركات است كه در آن قصد قربت و نزديكي به معبود هستي نيست؟
اگر اينگونه باشد، ابليس يكي از عابدترين موجودات عالم است. زيرا به فرموده اميرالمؤمنين در نهج البلاغه، شش هزار سال عبادت ظاهري كرد. (2)
عبادت از عَبَدَ است. عبد يعني بنده؛ بنده در مقابل مولاي خود اختياري نمي بيند. بنده بايد در بست مطيع مولايش باشد و از دستورات او سرپيچي نكند.
بنابراين هدف از خلقت انسان بندگي بوده است. و اينكه انسانها در دنيا مورد آزمايش قرار مي گيرند. همين است كه تمرين بندگي نموده؛ در برابر دستورات الهي مطيع محض باشند.
عباس عليه السلام به مقام بندگي، آن هم در حد اعلي، رسيده بود. در ادامه زيارت توضيح مي دهد كه بنده كيست: “المطيع لله"؛ كسي كه فرمانبردار دستورات الهي است؛ تكاليفش را درست انجام مي دهد.
“و لرسوله"؛ مطيع پيامبر خدا نيز هست، بعد از پيامبر خدا مطيع اولي الأمر يعني امامان معصوم عليهم السلام: امام علي، امام حسن و امام حسين(ع)بود؛ چرا كه در ادامه زيارت هست: “و لأميرالمؤمنين و الحسن و الحسين".
وي مطيع محض امام زمانش بود تا نتيجتاً به اين جايگاه رسيد. آن بزرگوار با امام حسين(ع) از مدينه خارج شد، به مكه آمد و از آنجا نيز راهي كربلا… تا عصر تاسوعا كه برايش امان نامه آوردند. اما عباس نپذيرفت و فرمود: “لا حاجه لنا في أمانكم… “؛ ما نيازي به امان شما نداريم؛ امان خدا بهتر است از امان فرزند سميه. (3)
شب عاشورا هم وقتي امام حسين(ع)صلوات الله عليه اصحاب را مرخص كرد در حالي كه خطاب به يارانش مي فرمود:
اكنون از تاريكي شب استفاده كنيد… از اين محل متفرق شويد و مرا با اين قوم تنها بگذاريد؛ زيرا اينان فقط با من كار دارند؛ ناگهان عباس از جا بلند شده و عرضه داشت:
“و لِمَ نفعل ذلك؟"؛ ما چنين كاري نمي كنيم! “لنبقي بعدك؟"؛ آيا بعد از تو زنده بمانيم؟ “لا أرانا الله ذلك أبدا"، خدا چنين روزي را نياورد. (4)
اين ويژگي است كه او را بين شهداي كربلا ممتاز نموده؛ در روايتي از امام سجاد عليه السلام آمده است:
إن للعباس عندالله تبارك وتعالي لمنزله يغبطه بها جميع الشهداء يوم القيامه؛ يعني عباس نزد خداوند متعال منزلتي دارد كه روز قيامت تمام شهيدان(نمي فرمايد انسانهاي عادي) به مقام او غبطه مي خورند. (5)
و همه اين ويژگي ها در ساير شهدا نبود؛ گرچه آنان نيز جزو عباد صالح به حساب مي آيند؛ ولي در مرتبه اي كمتر از مرتبه حضرت عباس(ع).
پي نوشت ها:
1. ذاريات(51) آيه56.
2. نهج البلاغه، ترجمه شهيدي، ص: 211، ناشر: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، سال چاپ: 1378 ش.
3. تاريخ الأمم و الملوك، أبوجعفر محمد بن جرير الطبري ج5، ص415، بيروت، دار التراث، ط الثانيه، 1387/1967.
4. همان، ج5، ص 419.
5. أمالي الصدوق، ص: 463، ناشر: اعلمي، مكان چاپ، بيروت، سال چاپ 1400 ق.
پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم:
يا فاطِمَةُ! كُلُّ عَينٍ باكِيَةٌ يَومَ القِيامَةِ إلّا عَينٌ بَكَتْ عَلى مُصابِ الحُسَينِ. بحارالأنوار، ج 44، ص 293
اى فاطمه! همه چشم ها در روز قيامت گريان است جز چشمى كه بر مصيبت هاى حسين بگريد.
به گزارش پیک هشترود به نقل از عقیق، شیخ حر عاملى صاحب وسایل الشیعه، در کتاب دیگر خود، اثبات الهداه نقل مى کند، طبیب معروف مسیحى به نام یوحنا مى گوید:
در دربار موسى بن عیسى یک از فرمانروایان مسلمان، سخن از درمان به وسیله تربت کربلا، پیش آمد.
یکى از مردان قبیله بنى هاشم حضور داشت و گفت: ما بیماران لاعلاج را از این راه درمان مى کنیم.
موسى بن عیسى که یک آدم ضد اهل بیت عصمت و طهارت بود دستور داد تا قدرى تربت حضرت سیدالشهداء را حاضر کنند، او در حضور همگان به عنوان جسارت و نیز به منظور اثبات بى پایگى مدعاى هاشمیان قدرى از آن را به نشیمن گاه خود ریخت ، ناگهان فریاد سوختم ، سوختم او بالا گرفت، در آن دم طشتى آوردند، جگر و کبد او در طشت ریختند، طبیب مسیحى از معالجه آن ناتوان شد و پس از چندى آن طبیب به زیارت امام شتافت در حالى که مسیحى بود ولى دیرى نپاید که مسلمان شد.
در دربار شاه عباس، دانشمند مسیحى مذهب که از میهمانان عرفانى مسیحى در دربار شاه عباس بود مى گفت : مى توانم از ما فى الضمیر افراد خبر دهم.
شیخ بهایى که در جلسه حاضر بود گفت: بگو در میان دستم چه چیزى است؟
او پس از لحظه اى گفت: مى دانم چیست، ولى در حیرتم که از کجا به دست آورده اى؟ زیرا در میان کف تو قطعه اى از بهشت جاى دارد.
شیخ بهایى گفت: آرى قدرى از تربت امام حسین(ع) است.
آرى: طبیب مسیحى، مسلمان مى شود ولى موسى بن عیسى، عاقبت به شر و بدبخت مى شود.
چرا مهر كربلا درست مى كنند؟
حضرت رسول صلى الله عليه و آله به ام سلمه فرمود: ((جبرئيل از خاك كربلا براى من هديه آورد.)) آن را بوسيد و فرمود: ((بوى بهشت مى دهد.))
اين قطعه از زمين به داعى خدا، محب خدا، عبد خالص خدا، حسين عليه السلام نسبت دارد و شرافتش را پيغمبر شناخت و عملا و قولا به ما رساند.
كربلا پاره اى از بهشت است
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود : ((اى جابر! زيارت كن قبر حسين را در كربلا، پس هر آينه كربلا پاره اى از بهشت است
مجموعه مطالبی از تلخیصی از کتب مختلف پیرامون امام زمان (عج)
|
|
|
پیامبر مهربان اسلام (ص) فرمودند به ۵ دلیل کودکان را دوست میدارم.
1- گریه میکنند، و گریه کلید بهشت است.
۲- قهر میکنند ولی زود آشتی میکنند، چون که دلی بی کینه دارند.
۳- چیزی را که درست میکنند زود خراب میکنند، چون دلبستگی به دنیا ندارند.
۴- با خاک بازی میکنند، چون غرور ندارند.
۵- هرچه دارند میخورند و چیزی را برای فردا ذخیره نمیکنند، چون غم فردا ندارند.
منبع: اصول کافی ج6،ص50
از حضرت باقر -علیه آلاف التحیه والثناء-مرویست که قرآنی در دریا افتاد چون دیدند رفته بود کلمات او جز این آیه:
الا الی الله تصیر الامور
منبع:مفاتیح الجنان، ص 1076
کوچه هایمان را به نامشان کردیم که هر وقت نشانی منزلمان را می دهیم بدانیم از گذرگاه کدام شهیدبا آرامش به خانه می رسیم.
شادی ارواح طیبه شهداء صلوات
پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند از وی پرسیدند بزرگترین آرزویی که در دل داری چیست؟پاسخ داد بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مقام آتن صعود کنم، با صدای بلند به مردم بگویم: ای دوستان چرا با این حرص و ولع بهترین و عزیزترین سال های زندگی خود را به جمع کردن ثروت و سیم وطلا می گذرانید در حالی که آنگونه که باید وشاید در تعلیم و تربیت کودکان تان که مجبورخواهید شد ثروت خود رابرای آنهاباقی بگذرید،همت نمی گمارید؟