هیچکس اموالش را به این امید که دزدها ،دزدی نکنند بی قفل وحفاظ رها نمی کند
در شهر اما ! بعضی ها ارزشمندترین ثروتشان را به امید نگاه کردن مردان، بی محافظ که می گذارند هیچ !آراسته هم می کنند.
هیچکس اموالش را به این امید که دزدها ،دزدی نکنند بی قفل وحفاظ رها نمی کند
در شهر اما ! بعضی ها ارزشمندترین ثروتشان را به امید نگاه کردن مردان، بی محافظ که می گذارند هیچ !آراسته هم می کنند.
مولای من می خواییم اولین حرفی که به فرزندانمون یاد بدیم این باشه “بابی انت امی ” همه ی کس وکارم فدات آقا.
کی میشه اون صبح جمعه ای که شما می آیید تکیه به دیوار کعبه می زنید.می گن یه الله اکبری می گید که هزارتا موذن زاده وبلال دلشون غنج می ره با الله اکبرتون.
آقا چندتا دورکعت نماز باید نذر این عاشقی کنیم واین چشم انتظاری! منتظر توییم آقا.
اینجا همش ما دلمون می خواد شما چی دلتون می خواد عزیز دل؟
شما دوست دارید ما چه جوری رفتار کنیم؟ چه جور در صراط مستقیم قدم برداریم الهی دورتون بگردیم.
به امید اون روزی که با حی علی خیر العمل شما همه مون دورت بگردیم وچه عملی بالاتر از این.
**چشم امام حسن (ع) روشن **،چشم نرجس خاتون روشن** میلاد مهدی (عج) مبارک **
مثل هربار برای تو نوشتم ، دل من خون شد از این غم ،تو کجایی گل نرگس؟ و ای کاش که این جمعه بیایی، دل من تاب ندارد
همه گویند به انگشت اشاره ،مگراین عاشق دلسوخته ارباب ندارد،توکجایی،توکجایی گل نرگس؟
وتو انگار به قلبم بنویسی: که چرا هیچ نگویند؟ مگر این رهبر دلسوز ،طرفدار ندارد که غریب است ؟
وعجیب است که پس از قرن وهزاره،هنوزم که هنوز است دو چشمش به راه است ومگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش زیاداست که گویند: به اندازه یک بدر علمدار ندارد.
وگویند:چرا این همه مشتاق ! ولی او سپهش یار ندارد. توخودت مدعی دوستی ومهر شدیدی ! که به هر شعرجدید زهجران وغمم ناله سرایی، توکجایی ، توکجایی گل نرگس؟
و اما حرف مولا:
تو پنداشته ای هیچ کسی دل نگران تو نبوده؟
چه کسی قلب تو را سوی خدای تو کشانده؟
چه کسی در پی هر غصه ی تو اشک چکانده؟
چه کسی دست تو را در پس هر رنج گرفته؟
چه کسی راه به روی تو گشوده؟
چه خطرها به دعایم زکنار تو گذر کرد
چه زمان ها که تو غافل شدی و یار به قلب تو نظر کرد
وتو با چشم ودل بسته فقط گفتی که کجایی وای کاش بیایی
این روزها عجیب دلم برای آقایم می سوزد…. مهدی فاطمه را می گویم!!!
این روزها تازه به عمق غربتش پی بردم!!!
تازه فهمیدم آقایم چقدر تنهاست.این روزها ،روزهای مولایم حسین است،غریب کربلا اما….اما آقایم حسین غربتش از مهدی فاطمه کمتر بود .
آقایم حسین عباس داشت… عباسی که خود اندازه ی لشکری بود.
عباسی وفادارتر از هر بشری ،آقایم عباس داشت اما فرزندش مهدی (عج) بدون عباس مانده.
مولایم حسین زینب داشت،یار ویاور داشت هرچند 72 تن اما…. بازهم مانند مهدیش بی یار نبود.
مولای من روزها را بدون هیچ زینبی به شب می رساند.
مولایم حسین علی هایش را داشت…آقایم حتی سربازی 6ماهه ندارد***
حسین فاطمه بعد از این همه سال عزادار دارد… گریه کن دارد… اربعینش غوغایی به پا می کند.
اما فرزند غریبش مهدی… کی وکجا مجلس گریه برای آمدنش برگزار کردند؟
کی وکجا برای بی یاوری وغربتش برسر و سینه زدند؟
کی پای پیاده تا جمکرانش رفتند؟
مولایم ، از حسین هم غریب تر است.آنقدر غریب که صدای لبیکش را نمی شنویم… شده ایم کوفی .عدهای کوفی دور هم جمع شده ایم وتنهایی حسین زمانمان را نمی بینیم.
مولایم غریب است… غربتش به اندازه ایست که می ترسم نکند روزی فراموشش کنیم.
ترس دارم کربلایی دیگر رقم بخورد!!
مولای من از جدش حسین هم بی کس تر است،آنقدر بی کس که هزار واندی سال است به انتظار یافتن عباسش اشک می ریزد، خون می گرید تا مبادا کربلایی دیگر رقم بخورد.
اللهم عجل لولیک الفرج