یا فاطمه ی زهرا مددی
فاطمه می آید :وکوچه های مدینه، طلوع گام هایش را به پیشواز می آیند.او می آید،رودخانه های یخ بسته ی جهان ترک بر می دارند وسپیدارهای جوان به سمت نور قد راست می کنند.
بانویی بزرگ که قبیله های زمین ، شکوه اساطیر اش را به نماز می ایستند.
فاطمه می آید:
تا دختران زنده به گور شده ی عرب ، غرور زن بودن را از بین خروارها خاک حس کنند
فاطمه فریاد سرخ است در کوچه های مظلومیت علی(ع)،می ایستد تا خانه نشینی علی را نبیند واین گونه است که پرهای سپیدش در هجوم تیرهای کینه به خون می نشیند.
فاطمه می آید:
می ایستد ومی ماند تا زمینیان حضور ملکوتی اش را آسمان شوند