یا صاحب الزمان ادرکنی
من که در پيچ و خم جاده ی دنيا ماندم
دردم اين است چرا اين همه تنها ماندم؟!
يک نفر نيست به داد منِ تنها برسد؟
در پی «راه بلد» در دل صحرا ماندم
حلّ اين مشکل امروز به دست فرداست
چند سالی است که در حسرت فردا ماندم
در حقيقت شده آيا که بپرسم از خود
چه قدَر منتظر يوسف زهرا ماندم؟!
من به دنبال تو امّا تو کنارم هستی
آه … من با لب تشنه، لب دريا ماندم
چه کسی گفته که تو غايبی آقا؟! غلط است
منِ آلوده در اين غيبت کبری ماندم
نوکری روسيهم … جای تعجّب دارد
با تمام بدی ام باز هم «آقا» ماندم
پسر فاطمه! نگذار که ناکام شوم
جلوه کن منتظر جلوه ی طاها ماندم
الّلهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج الساعه