گوشه ای از وصایای امام حسن مجتبی(ع)
شیخ طوسی ازابن عباس نقل می کند : درواپسین روزهای عمر امام مجتبی برادرش حسین(ع) وارد خانه آن حضرت شد درحالی که افراد دیگری از یاران امام درکنار بسترش بودند .امام حسین(ع)پرسید : برادرحالت چگونه است ؟ حضرت جواب داد :
درآخرین روز از عمر دنیایی ام و اولین روز ازجهان آخرت به سر می برم و ازجهت این که بین من وشما ودیگر برادرانم جدایی می افتد ناراحتم . درآن لحظه فرمود بنویس :
این وصیتی است که حسن بن علی به برادرش حسین بن علی نموده است .
وصیت او این است:
به یگانگی خدای یکتا شهادت می دهد و همان طوری که او سزاواربندگی است عبادتش می کند ، درفرمانروایی اش شریک وهمتایی وجود ندارد و هرگز ولایتی که نشانگرذلت او باشد براو نیست . او آفریدگار همه موجودات است و هرچیزی را به اندازه و حساب شده آفریده . اوبرای بندگی و ستایش سزاوارترین معبود است . هرکس فرمانبرداری او کند راه رشد و ترقی را پیش گرفته و هر کس معصیت و نافرمانی او کند گمراه شده است و هرکس به سوی اوبازگردد ازگمراهی رسته است .
ای حسین تو را سفارش میکنم که درمیان بازماندگان و فرزندان و اهل بیتم که آنان را با بزرگواری خود ببخشی و بعد ازمن جانشین و پدرمهربانی برای آنان با شی . مرا درکنار قبرجدم رسول خدا (ص) دفن نما ، زیرا من سزاوارترین فرد برای دفن درکنار پیامبر خدا (ص) و خانه او هستم . چنانچه از این کار تو را منع شدند ، سوگند می دهم تو را به خدا و مقامی که در نزد او داری و به پیوند و خویشاوندی نزدیکت با رسول خدا(ص)که مبادا به خاطر من حتی به اندازه خون حجامتی ، خون ریخته شود تا آنکه پیغمبر خدا (ص) را ملاقات کنم و در نزد او نسبت به رفتاری که باما کردند شکایت کنم .
امام مجتبی (ع) بر اثر زهری که معاویه توسط جعده به آن حضرت خورانید ، درروز پنج شنبه 28صفر سال پنجاهم هجرت درسن48 سالگی به شهادت رسید .
آن گاه که امام حسن (ع) دارفانی راوداع گفت ، عباس بن علی، عبدالرحمن جعفر ومحمد بن عبدالله بن عباس به کمک امام حسین(ع) شتافتند و آن حضرت با کمک آنان جنازه برادرش را غسل داد ، حنوط کرد وکفن نمودند ، آنگاه به مصلا که در نزدیکی مسجد النبی بود منتقل نمودندکه آن مصلا را بلاطه می نامیدند . درآنجا بر جنازه آن حضرت نماز گذاردند ،سپس جنازه را جهت تجدید عهد و دفن به نزدیک مزار رسول خدا (ص) بردند . فرماندار مدینه مروان بن حکم به همراه آشوبگران جلو آمدند و فریاد برآوردند : شما می خواهید حسن بن علی را درکنار پیامبر دفن کنید ؟ ازطرف دیگر عایشه سوار براستر به جمعشان پیوست و فریاد زد : چگونه می شود کسی را که من هرگز او را دوست ندارم به میان خانه من داخل کنید .
مروان گفت : آیا سزاوار است عثمان در دورترین نقطه مدینه در قبرستان دفن شود و حسن بن علی در جوار پیامبرخدا ! هرگز نمی شود . عده ای از امویان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و می خواستند فتنه ای به پا کنند که امام حسین (ع) با بردباری جنازه برادرش را به سوی بقیع برگرداند و بنی هاشم را آرام نمود و درجوار جده اش فاطمه بنت اسد در بقیع دفن نمود و از خونریزی و فتنه به همان وضعی که امام وصیت نموده بود جلوگیری کرد . امام حسین (ع) روبه مروان کرد و فرمود : اگر برادرم وصیت کرده بود که درکنار جدش پیامبر دفن شود ، می فهمیدی تو کوچکتر ازآنی که بتوانی مارا برگردانی و جلو دفن جنازه او را درمیان حرم پیامبر بگیری .آری ! شهادت مظلومانه سبط اکبر پیامبر(ص) پرده نفاق را ازچهره کریه معاویه کنار زد ، پرده نفاقی که ذوالفقار علی درصحرای صفین قادر بردریدن آن نگردید.
شهادت امام حسن (ع)کاری کرد که عمروبن نعجه گفت:
رحلت حسن بن علی اولین خاک ذلت وخواری بود که بر سر عرب پاشیده وسیاه بختش گردانید.
کتاب (آسمان صبر)صلح خونین امام حسن مجتبی(ع)/مولف : زهیر خوشگو تهرانی