نه مایه ی جلال باشیم و نه مایه ی ذوالجلال.
نه خودمان را تا عرش بالا ببریم! و نه با رفتار و گفتارمان نعوذبالله دیگران را در منصب خدایی بنشانیم.
گاهی بی آنکه متوجه باشیم مرید سینه چاک انسان های سراپانیازی چون خودمان میشویم و خدایی ناکرده برای رضایتشان دست به هر کاری میزنیم. گاهی پدر و مادر را میرنجانیم. گاهی با برادر و خواهر بحث و جنجال میکنیم و گاهی متاسفانه سرناسازگاری و لجبازی با همسر را در پیش میگیریم.
راه دوری نرویم! همین دوستی های طلبگی خودمان را میگویم که خواسته یا ناخواسته چنان اوج میگیرند که شب و روز، خواب و خوراک و درس و زندگی را سر کیسه می کنند. وقتی وابستگی جای دلبستگی را بگیرد و افسار تصمیمات به دست احساسات بیفتد و عقل در این میان مهره ی سوخته ای بیش نباشد، معلوم است که نتیجه ای جز دوستی های نانی زود گذر و بی ثمر نخواهد داشت.
اگرچه محبت و دوستی همنوعان یک وظیفه ی انسانی است و اگرچه بنابه گفته ی بزرگان با محبت و دوستی صحیح میتوان بسیاری از انسان ها را به صورت غیر مستقیم دیندار کرد؛ ولی نباید فراموش کنیم که شیطان هم بیکار ننشسته و لحظه به لحظه دنبال فرصتی است که ما را گرفتار سازد. بدانیم و فراموش نکنیم که جلالیت فقط مخصوص خداوند است.