سیره خوبان :
مواجهه با مقدرات الهی را از میرزا جواد ملکی تبریزی بیاموزیم .
آیت الله العظمی اراکی فرمودند : یک آقا سید احمد نامی داشتیم که ترک تبریزی بود ، می آمد پشت سر آقا میرزا جواد آقا ملکی تبریزی برای نماز می ایستاد . ماه رمضان بود ، من هم می رفتم . در آن وقت وبا آمده بود و هروز آدم بود که کشته می شد . آقا سید احمد گفت : یک روز رفتم به دیدن آقا میرزا جواد آقا تا احوال پرسی کنم . رفتم کنار ایشان نشستم ، آقا با همان حال طبیعی فرمودند : آقا میرزا علی رفت ! (میرزا علی فرزند میرزا جواد آقا بود ) من خیال کردم به مسافرت رفته . فرمودند : آقا میرزا علی رفت ، وبا اورا کشت .
آقا میرزا علی که بود ؟چه علمی داشت ، من آقا میرزا علی را دیده بودم . چه علمیتی و چه تقوایی داشت . او جانشین پدر می شد .
جوان بود بین 25 تا 30 سال . آن وقت آقا میرزا جواد می گفت : آقا میرزا علی رفت ، بدون اینکه گریه کند . مثل اینکه سفر رفته است در حالیکه ایشان علاقه زیادی به فرزندش داشت اما در مقام رضا تسلیم مقدرات الهی بود .
عاشقم بر لطف و بر قهرش بجدّ بو العجب من عاشق این هردو ضدّ