چرا به امام حسین قتیل العبرات گفته می شود؟ |
فرق عبر و دمع و بکی چیست و چرا به امام حسین قتیل العبرات گفته می شود؟ چرا از بین این سه واژه که به معنای اشک هستند عبر انتخاب شده؟
پاسخ: مفهوم عمومي به معناي اشك گريه و اندوه مي باشد، يعني “عبر"، “دمع” و “بكي” به معناي اشك است با اين حال معاني هر كدام در كتاب هاي لغت با تفاوت هاي اندكي بيان شده است. “عبره” با فتح عين و سكون باء، به معناي جلب اشك يا تردد بكاء در سينه است.(1) (يعني موضوعي كه موجب اشك همراه با گريه و اندوه در سينه انسان شود به اين حالت مي گويند عبره) البته در بعضي ديگر از كتاب هاي ديگر لغت “عبره” چنين معنا شده است: و العَبْرة: الدَّمْعة، و قيل: هو أَن يَنْهَمِل الدمع و لا يسمع البكاء، و قيل: هي الدمعة قبل أَن تَفيض، و قيل: هي تردُّد البكاء في الصدر، و قيل: هي الحزن بغير بكاء، و الصحيح الأَول و اسْتَعْبَر: جرَتْ عَبْرتُه و حزن"(2) عبره يعني اشك و گفته شده است عبره به معناي گريه آرام همرا ه با اشك ريختن است كه صداي گريه را كسي نشنود و گفته هم شده است اشك چشم قبل از جاري شدن است و نيز گفته شده است كه عبره به معنا تردد بكاء و گريه در سينه است و نيز بيان شده است اندوه بدون گريه را عبره مي گويند كه قول صحيح همان قول اول است كه عبره به معناي اشك ريختن و گريه كردن آهسته است بدون آن كه صداي گريه شنيده شود و"استعبر"يعني اشك هايش همراه با حزن و اندوه جاري شد. “دمع” در كتاب هاي لغت به معناي اشك چشم و جاري شدن آن است. (3) “دمع العين و الدمعة: القطرة منه".(4) يعني اشك چشم كه دمعه به معناي قطره اشك است. “و بكى يبكي بكى و بكاء- بالقصر و المد- قيل: القصر مع خروج الدموع، و المد على إرادة الصوت “(5) “بكاء” اگر به قصر خوانده شود(يعني بدون حالت مد باشد) به معنى گريه و اشك ريختن است و اگر با مدّ باشد به معنى صداي همراه با گريه است. و اما در روايات متعددي از امام حسين(ع) نقل شده است كه فرمود: “أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ"(6) من كشته اشك مي باشم، هيچ مؤمنى ياد آور من نمىشود مگر اينكه گريان(و اشك از چشمانش جاري) خواهد شد. 2. أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَى(7) من كشته اشك هستم و هيچ مومني ياد مرا نمي كند، جز آن كه مي گريد. در توضيح اين مطلب كه چرا حضرت فرمود(من كشته اشك هستم) مي توان گفت: يعني من كشته مظلومي هستم، هر كسي به ياد من بيفتد، بي اختيار بر من مي گريد، مظلوميت من به اين اندازه تاثر برانگيز است.
پي نوشت ها: 1. ر ك،طريحي فخر الدين، مجمع البحرين، تهران، انتشارات كتاب فروشي مرتضوي، سال 1375 ه ش، چاپ سوم، ج3، ص 394.
2.ابن منظور، لسان العرب،لبنان، بيروت، انتشارات دار الفكر،سال 1414 ه ق، چاپ سوم، ج4، ص 532.
3. قرشي سيد علي اكبر، قاموس قرآن، تهران،انتشارات اسلاميه، سال 1371ه ش،چاپ ششم، ج2، ص 359.
4. مجمع البحرين پيشين، ج4، ص 327.
5. همان، ج1، ص 60.
6. شيخ صدوق، أمالي الصدوق، لبنان، بيروت، انتشارات اعلمي، سال 1400 ه ق، چاپ پنجم، ص 138.
7. مجلسي محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ مكرر، بي تا، ج44، ص 279.