چرا بايد براي شهادت امام حسين(ع) و يارانش عزاداري و گريه كنيم؟ آنان با شهادت به قرب الهي رسيدند و اين افتخاري بزرگ است و نبايد ناراحت بود. مسيحيان نيز براي كشته شدن مسيح گريه و عزاداري نميكنند، بلكه حتي جشن ميگيرند.
پاسخ:
عاشورا و حادثه كربلا از چند جنبه قابل ارزيابي و تحليل است كه هر كدام مي تواند حكم خاص داشته باشد. در ابتدا با دو چهره از عاشورا رو به رو هستيم:
اوّل: زيباييها
زيباييها يعني عظمتي كه حضرت ابا عبداللَّه (ع) و ياران ايشان در ابعاد مختلف آفريده، عاليترين جلوههاي كمال انساني را با عمل خويش ترسيم نموده و بزرگ ترين درس را به بشر آموخته اند. اين بُعد از حادثه عاشورا بسيار غرورانگيز و افتخارآفرين است. به راستي بايد به خود باليد كه در چنين مكتب درخشاني پا به عرصه وجود نهاده و در آن رشد يافتهايم و با آن ميميريم و حاضريم همه هستي خود را در راه مكتب نثار كنيم.
شهادت براي شهيد يك موفقيت، بلكه بزرگ ترين موفقيت است. امام حسين (ع) فرمود: “جدم پيامبر به من فرمود: نزد خدا مرتبهاي داري كه جز با شهادت به آن نائل نميگردي. “
شهادت حضرت، عالي ترين حد كمال به حساب مي آيد. بر اين اساس شهادت براي شهيد يك پيروزي به شمار ميآيد و جشن و شادماني مي طلبد. سيد بن طاووس مي گويد: اگر دستور عزاداري به ما نرسيده بود، ايام شهادت امامان را جشن مي گرفتم. علي (ع) آن گاه كه مي بيند مرگ به صورت شهادت نصيبش شد، از خوشحالي در پوست خود نميگنجد. (1)
حضرت بعد از ضربت خوردن مي فرمايد:
“والله ما فجأني من الموت وارد كرهتُه و لا طالع أنكرتُه و ما كنتُ إلا كقارب ورد و طالب وَجَدَ و ما عند الله خير للابرار؛(2) به خدا سوگند! هيچ امر خلاف انتظاري براي من رخ نداده؛ آن چه پيش آمده، همان است كه در آرزوي نيل به آن بودم. مانند كسي هستم كه در جستجوي آب در صحرايي مي گردد و ناگهان چاه آبي يا چشمه اي پيدا مي شود. مَثَل جوينده اي هستم كه به مطلوب خود رسيده است. “
دوش در وقت سحر از غُصّه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحري بودوچه فرخنده شبي آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
آري بر اساس اين رويكرد، شهادت اولياي الهي جشن و شادي دارد؛ جشن و شادي براي رسيدن به عالي ترين مرتبه كمال و لقاي محبوب از طريق شهادت.
دوم: چهره غمبار
چهره ديگر عاشورا جنبه تراژديك، غمبار و اسفبار آن است. تأسف از اين كه چرا امت، حق امام (ع) را پاس نداشته و ناجوانمردانهترين برخورد را نسبت به محبوبترين خلق خدا و شريفترين انسانها روا داشتند. ظلمي كه بر امام (ع) و اهل بيت و ياران ايشان تحميل شد، دل هر انسان نيكوسيرتي را به درد ميآورد و روح آدمي را سخت ميآزارد و جشن و شادي در اينجا معنا ندارد. چگونه مي توان در مواجهه با اين چهره از عاشورا متاثر نشد؟! امام حسين (ع) به واسطه شخصيت عاليقدر و شهادت قهرمانانهاش مالك قلبها و احساسات صدها ميليون انسان است.
كيست كه بشنود در آن صحراي سوزان با وجود عطش جانكاه، در ميان صدها مأمور دشمن حضرت ابي الفضل العباس (ع) خود را به شريعه رساند و چون در رودي عظيم و آب گوارا قرار گرفت و آب را تا دهان آورد، ولي همين كه به ياد تشنگي حضرت ابي عبداللَّه (ع) و فرزندانشان افتاد، به خود اجازه نوشيدن نداد و لب تشنه با مشك پر از آب برگشت، اين مردانگي و شرافت، او را به ريختن اشك وادار نسازد؟!
در حال گريه و رقت و هيجان، انسان بيش از هر حالت ديگر خود را به محبوبي كه براي او ميگريد نزديك ميبيند، و در حقيقت در آن حال است كه خود را با او يكسان ميبيند. خنده و شادي بيشتر جنبه شخصي و در خود فرو رفتن دارد اما گريه بيشتر از خود بيرون آمدن و خويش را فراموش كردن و با محبوب يكي شدن است. به تعبير شهيد مطهري “گريه بر شهيد، شركت در حماسه او و هماهنگي با روح وي و موافقت با نشاط و حركت او است". (3)
از طرف ديگر نيز شهادت شهيد براي كساني كه او را از دست داده و از فيض وجود او محروم مانده اند، تأثر انگيز است، در حالي كه انسان ها مي توانستند از بركت وجود وي، در همان عصر و در دوران آينده بهره مند گردند. در واقع اين گريه بر خود ما است و نه بر شهيدي چون امام حسين كه با شهادت به مقام قرب الهي نائل شد. همچنين تأثر و تأسف براي مردماني كه قدر عظمت وجود او را ندانستند و او را به شهادت رسانده و از فيض وجود حضرت بي بهره ماندند.
بنابراين عمل مسيحيان قابل توجيه نخواهد بود ؛ زيرا ما بر شخص امام كه با شهادت به بالاترين مرتبه نائل شد، نميگرييم. علاوه بر اين كه عمل مسيحيان (گريه و شادي)مي تواند برخاسته از تفكر نادرستي باشد كه خون مسيح را فديه اي براي كفاره گناهان خود مي دانند كه با كشته شدن مسيح، پاك گشتن فرزندان آدم از گناه تضمين شد.
عزاداري و سوگواري براي سالار شهيدان از جهات ديگر نيز قابل توجه وشايسته است كه به شرح آنها مي پردازيم:
أ) تولي و تبري:
تولي به معناي دوست داشتن دوستان خدا و تبري به معناي بيزاري جستن از دشمنان خدا است. در تولي دوستي پيامبر و خاندانش و در تبري دشمني با دشمنان پيامبر و خاندانش قرار دارد.
عزاداري، نيز لعن و نفرين بر قاتلان، اداي تكليف تولي و تبري است كه از فروع دين و تكاليف شيعه است.
اشك ريختن نوعي بيعت و امضا كردن پيمان و قرارداد دوستي با سيد الشّهدا، نيز ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است. هم چنين نشانه پيوند قلبي با اهل بيت و سيدالشّهدا(ع) است. اشك، دل را سيراب ميكند، عطش روح را برطرف ميسازد، و نتيجه محبتي است كه نسبت به اهل بيت حاصل ميشود. نيز نشانه همدلي و هماهنگي روحي با ائمه اطهار است. قلبي كه مهر حسين(ع) داشته باشد، بي شك به ياد مظلوميت و شهادت او ميگريد.
در آموزههاي اسلامي دوستي خاندان پيامبر(ص) جايگاه ويژهاي دارد، تا جايي كه قرآن آن را مزد رسالت معرفي كرده است “قل لا أسئلكم عليه اجراً الاً الموده في القربي"(4) در روايات نبوي نيز به دوستي پيامبر و اهل بيتش بسيار سفارش شده است، از جمله در منابع اهل سنت (ص) روايت شده است كه پيامبر فرمود: “مسلمان ميبايست رسول اسلام را از همه مردم و حتي از خود و پدر و مادرش، بيشتر دوست داشته باشد “لا يؤمن أحدكم حتي أكون أحبّ إليه مِن وُلده و والده و الناس اجمعين". (5)
نيز فرمود: “فرد مسلمان ميبايست به عترت علاقه داشته باشد، به گونهاي كه آنان را از همه عزيزانش بيشتر دوست داشته باشد “لا يؤمن عبد حتي أكون أحبّ إليه مِن نفسه و تكون عترتي إليه أعَزّ مِن عترته و يكون أهلي أحبّ إليه مِن أهله و تكون ذاتي أحبّ إليه مِن ذاته". (6)
حال كه بايد مسلمان دوستدار پيامبر و خاندان مطهرش باشد، دوستي ميبايست صادقانه باشد و دوستي صادقانه شرايطي دارد.
نيز دوستدار پيامبر و آلش ميبايست نسبت به دشمنان آن خاندان تبري و بيزاري بجويد. در روايات متعددي به اين امر سفارش شده است. ابن عباس از رسول خدا روايت ميكند: “هر كه بخواهد كه خداوند همه خيرها را برايش گرد آورد، ميبايست پس از من به علي(ع) بپيوندد و دوستانش را دوست دارد و دشمنان او را دشمني بدارد". (7)
امام صادق فرمود: “آن كس كه دوست دارد بين او و خداوند حجاب نباشد، به صورتي كه او به خداوند و خدا به او نظر كند، بايد آل محمد را دوست داشته باشد و دشمنان آنها را دشمن بدارد". (8)
بر اين اساس عزاداري نوعي تولي و تبري است كه در آموزههاي ديني سخت مورد توجه قرار گرفته است.
همدلي و همدردي با دوستان، در زمان سوگ و اظهار سرور در شادي آنان است(9) در روايات، بر برپايي جشن و سرور در ايام شادي اهلبيت(ع) و ابراز حزن و اندوه در اوقات سوگ آنان، تأكيد شده است.
حضرت علي(ع) ميفرمايد: “يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا و يبذلون اموالهم و انفسهم فينا، اولئك منّا و الينا؛(10) پيروان ما در شادي و حزن ما شريكند و دارايي و جان خويش را در راه ما بذل مي كنند. آنان از ما هستند و بازگشتشان به سوي ما است".
امام صادق(ع) فرمود: “شيعتنا جزء منا خلقوا من فضل طينتنا يسوؤهم ما يسؤنا و يسرّهم ما يسرّنا؛(11) شيعيان ما پارهاي از وجود ما هستند واز زيادي گِل ما آفريده شدهاند؛ آن چه كه ما را بدحال يا خوشحال ميسازد، آنان را بدحال و خوشحال ميگرداند".
بر اين اساس وظيفه عقلاني و شرعي، ايجاب ميكند كه در ايام عزاداري اهلبيت(ع)، محزون و غمگين بود و حزن خود را به “زبان حال” يعني با اشك و زاري، مانند افراد غمزده اظهار نماييم.
ب) رشد فردي، اجتماعي و فرهنگي
از جمله حكمت و اثار بهشت عزاداري براي سرور شهيدان حسين بن علي و ياران مظلومش، اين است كه وسيلهاي ميباشد براي رشد و شكوفايي، چرا كه هر عزاداري پيش از آن كه در غم و ماتم اهلبيت به سوگ بنشيند، ميبايست نسبت به مصيبت ديدگان شناخت داشته باشد. در مجالس عزاداري كه در آنها زندگاني و اهداف آنان ياد ميشود. به عزادار شناخت ميدهد. شناخت در فرد تأثير ميگذارد و موجب ميشود به امام عشق بورزد و او را اسوه و الگوي خود قرار دهد. بر اين اساس عزاداري براي اهلبيت و به ويژه سيد شهيدان و يارانش در شكوفايي فرد تأثير ميگذارد و در او تغيير دروني ايجاد ميكند. تغيير دروني و تأثير گذاري مثبت، در اجتماع نمود پيدا ميكند و باعث رشد جامعه ميگردد.
بنابراين ميتوان ادعا كرد: يكي از فوايد عزاداري، ساختن جامعه براساس الگوهاي ارائه شده از سوي امامان است. در عزاداري آرمانهاي با ارزش پيشوايان مظلوم بيان ميگردد و جانهاي تشنه حقيقت پذيراي آن ميشود، كه قدم بسيار با ارزشي است در راه حفظ ارزشها و آرمانهاي اسلامي و فرهنگسازي. بدون ترديد همين امر نسل جديد را كه در مجالس عزاداري شركت ميكند و با فرهنگ اهل بيت آشنا ميگردد، از لحاظ فرهنگي، دگرگون ميكند.
آنان با شركت در مراسم (هم در بُعد شناختي و هم در بُعد عاطفي) به اهل بيت پيامبر وابسته ميگردند؛ بدين وسيله فرهنگ اهل بيت و مذهب شيعه با شناخت و عاطفه به نسل جديد منتقل ميگردد، كه بهترين راه براي حيات فرهنگي مكتب اهل بيت به شمار ميآيد.
پ) زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مكتب:
زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوتها و تربيت كننده و پرورش دهنده روح حماسه و ايثار است. گريه بر مصائب سالار شهيدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسيني است. چنان كه به اسارت رفتن خاندان امام باعث پايمال نشدن خون شهيدان كربلا شد. در اثر رساندن پيام امام به مردم كوفه و شام توسط امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) نهضت عاشورا به ثمر نشست. برپايي مجالس عزا نيز ادامه دادن رسالت پيام رسانان عاشورا است. گريستن در سوگ شهداي كربلا، تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيه فكري و روحي با اين مكتب است.
از اين رو ائمه(ع) به گريستن بر مظلوميت شهداي كربلا تأكيد كرده اند. براي گريه بر مصيبتهاي امام حسين(ع) ثوابها و فضيلتهاي فراوان ذكر كرده و فرمودهاند كه چشم گريان بر كربلائيان، چشمه فيض خدا است. (12)
فضيلتها و ثوابهاي زيادي كه براي گريه بر امام حسين(ع) در روايات ذكر شده، در صورتي است كه گناه و فسق و آلودگي انسان در حدي نباشد كه مانع رسيدن فيض الهي گردد.
گريه در فرهنگ عاشورائيان سلاح هميشه برّاني است كه فرياد اعتراض به ستمگران را دارد. اشك زبان دل است و گريه فرياد مظلوميت. رسالت اشك پاسداري از خون شهيد است. به تعبير حضرت امام خميني(ره) “گريه كردن در عزاي امام حسين، زنده نگه داشتن نهضت است. گريه بر مظلوم، فرياد مقابل ظالم است". (13)
پي نوشتها:
1. شهيد مرتضي مطهري، شهيد (ضميمه قيام و انقلاب مهدي) ص 117- 118.
2. نهج البلاغه، نامه 23.
3. مرتضي مطهري، شهيد (ضميمه قيام و انقلاب مهدي) ص 124.
4. شوري (42) آيه 23.
5. كنزالعمال، متقي هند، 1، ص 37.
6. شيخ صدوق، عللالشرايع، ج1، ص 140.
7. بحارالانوار، ج27، ص 55.
8. حميري، قرب الاسناد، ص 351.
9. المحبه في الكتاب والسنه، ص 169 - 170 و 181 - 182.
10. بحارالانوار، ج 44، ص 287.
11. همان، ج65، ص 24.
12. بحارالأنوار، ج 44، ص 286.
13. صحيفه نور، ج 8، ص 70.