سهل بن محمد هیثمی ،در مسجد بغداد ، به تدریس قرآن مشغول بود . از شاگردانش پرسید : در آیه ی « قوا انفسکم و اهلیکم ناراً وقودها الناس و الحجارة » قوا چه صیغه ای است ؟ گفتند : جمع است .
پرسید : مفردش چیست ؟
گفتند : « قِ » .
پرسید : تثنیه اش چیست ؟
گفتند : « قیا » .
سهل گفت : هر سه را با هم صرف کنید .
گفتند : قِ ، قیا ، قوا
مرد بی سوادی که در کنار آنان نشسته بود و به حرف هایشان گوش می کرد ، بی درنگ دوید و با عجله خود را به داروغه رساند و گفت : وا اسلاما ؛ وا قرآنا ! ببینید چه بر سر اسلام آمده است که عده ای در مسجد نشسته اند و قرآن را مسخره می کنند و آن را با صدای خروس می خوانند .
ماموران ، به مسجد حمله ور شدند و سهل و شاگردانش را دستگیر کردند و پس از روشن دستگیر کردند و پس از روشن شدن قضیه به هریک از آنان ده ضربه شلاق زدند تا دیگر در میان مردم عادی و بی سواد آنگونه صحبت نکنند . .
منبع : روضات الجنات ، ج 4 ، ص92