اذان مشکوک
اذان مشکوک
تیپ ثاراله را به خاطر عملیاتی به منطقه گیلان غرب فرستاده بودند .فصل پاییز،فصل باران و سرما و لرزش بدن بود.بعضی اوقات باران به قدری شدت می گرفت که چند پتو مقابل درب ورودی سنگر می انداختیم تا آب وارد سنگر نشود.یکی از روزهایی که برای نماز خواندن برخاسته بودیم ،صدای اذان فضا را پر کرد .اما صدا مشکوک و نا مأنوس به گوش می رسید.شخصی را فرستادیم تا بفهمد چه کسی در حال اذان گفتن است او رفت و برگشت و در حالی که متعجب بود و می گفت : صدا می آید اما مؤذن نیست .یکی از بچه ها سیم بلند گو را دنبال کرد و متوجه شد که مؤذن از شدت سرما به زیر پتو رفته ودر حال اذان گفتن است .به همین دلیل آن رزمنده نتوانسته بود وی را در چادر تبلیغات ببیند.