از شهيد مدافع حرم، «محمد زهره وند» يك دختر يك و نيم ساله به نام ريحانه به يادگار مانده است. ريحانه اين روزها شايد نتواند علت نبودن پدر را به خوبي درك كند، پدر براي دنياي كودكانه او به يك سفر معمولي رفت، اما ديگر بازنگشت. اين روزها تا نامي از پدر ريحانه ميآيد اطرافيان شرم ميكنند به چشمهاي او خيره شوند، اما او كم كم بزرگ ميشود و ميفهمد كه براي هدف پدرش ميبايست جان داد و از خود گذشت.
پدر ديگر بازنگشت اما يك نشانه از خودش براي ريحانه فرستاده است. او كه قبل رفتن قول سوغاتي را به دخترش داده بود، ريحانه را دست خالي نگذاشت. خواست به او ثابت كند كه حتي در سفري كه براي دفاع از حرم اهل بيت(عليهم السلام) رفته بود هم به ياددختر كوچكش بوده است. سوغاتي بابا بعد از شهادتش به دست ريحانه رسيد. اين عروسك را از ميان وسايل شهيد زهره وند براي ريحانه جدا كردهاند.
او حالا از آخرين يادگاري پدر به خوبي نگهداري ميكند…..