مدیریت حوزه علمیه استان مرکزی***

بسم رب الشهداء والصدیقین
 حدیث روز تماس  فهرست تصاویر
طب شیعه
ارسال شده در 9 شهریور 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

چـطوری از سرماخوردگی بعد از حمام جلوگیری کنیم ؟

کافیه قبل از خروج از حمام پاهاتون رو با آب سرد شست و شو بدید تا سرما نخورید

اینکار از واریس هم جلوگیری میکنه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظر دهید »
یا ابا صالح مددی
ارسال شده در 18 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

سخن بی تو مگر جاے شنیدن دارد

نفسم بی تو مگر ناے دمیدن دارد

علت نابینایی یعقوب نبی(ع)معلوم است

شعر بی یار مگر ارزش دیدن دارد

 

نظر دهید »
زنگ آخر
ارسال شده در 17 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

میدانيد آخرين زنگ زندگیتان کی ميخورد!؟

خدا ميداند، ولی…
آن روز که آخرين زنگ دنيا میخورد
ديگر نه ميشود تقلب کرد و نه ميشود سر کسی کلاه گذاشت!

آن روز تازه می فهميم که دنيا با همه بزرگی اش از يک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود
و آن روز تازه می فهميم که زندگی عجب سوال سختی بود
سوالی که بيش از يک بار نمی توان به آن پاسخ داد.

خدا کند آن روز که آخرين زنگ دنيا ميخورد
روی تخته سياه قيامت، اسم ما را جز خوب ها بنويسند
خدا کند حواسمان بوده باشد که زنگ های تفريح آنقدر در حياط نمانده باشيم که حيات=زندگی را از ياد برده باشيم.
خدا کند که دفتر زندگی مان را زيبا جلد کرده باشيم
و سعی ما بر اين بوده باشد که نيکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنيم و بدانيم که دفتر دنيا، چک نويسی بيش نيست؛ چرا که ترسيم عشق حقيقی در دفتر ديگر است …

نظر دهید »
داستان جالب و شنیدنی از بهلول
ارسال شده در 16 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

“روزي بهلول در حالي که داشت از کوچه اي مي گذشت شنيد که استادي به شاگردانش مي گويد :

من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !

يک اينکه مي گويد :

خداوند ديده نمي شود

پس اگر ديده نمي شود وجود هم ندارد

دوم مي گويد :

خدا شيطان را در آتش جهنم مي سوزاند

در حالي که شيطان خود از جنس آتش است و آتش تاثيري در او ندارد

سوم هم مي گويد :

انسان کارهايش را از روي اختيار انجام مي دهد

در حالي که چنين نيست و از روي اجبار انجام مي دهد

بهلول تا اين سخنان را از استاد شنيد فورا کلوخ بزرگي به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد

اتفاقا کلوخ به وسط پيشاني استاد خورد و آنرا شکافت !

استاد و شاگردان در پي او افتادند و او را به نزد خليفه آوردند

خليفه گفت : ماجرا چيست؟

استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس مي دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست !

بهلول پرسيد : آيا تو درد را مي بيني؟

گفت : نه

بهلول گفت : پس دردي وجود ندارد

ثانيا مگر تو از جنس خاک نيستي و اين کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثيري ندارد

ثالثا : مگر نمي گويي انسانها از خود اختيار ندارند ؟

پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نيستم

استاد دلايل بهلول ديوانه را شنيد و خجل شد و از جاي برخاست و رفت !!!

نظر دهید »
داستانک زیبا
ارسال شده در 16 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

روزی ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﯽ، ﺍﺯ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﺸﻢ ﻣﯽﺧﻮﺍهد ﮐﻪ ﺑﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﺵ ﺣﺮﻑ ﺑﺰند.
ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻭ را ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰند ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻭ ﺳﺮﻭ ﺻﺪﺍ، ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ نمیشود.

ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻣﻬﻨﺪﺱ، یک اسکناس 10 هزاری به پایین می‌اندازد ﺗﺎ ﺑﻠﮑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﻻ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ کند.
ﮐﺎﺭﮔﺮ 10 هزاری ﺭا ﺑﺮمی‌دارد ﻭ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ می‌گذارد ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند مشغول کارش می‌شود.

ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ 50 هزاری ﻣﯿﻔﺮستد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ کند پول را در جیبش می‌گذارد.

ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺭا می‌اندازد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺳﺮ ﮐﺎﺭﮔﺮ برخورد می‌کند.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺮش را ﺑﻠﻨﺪ می‌کند ﻭ ﺑﺎﻻ ﺭا ﻧﮕﺎﻩ می‌کند ﻭ ﻣﻬﻨﺪﺱ کارش را به او می‌گوید.

ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎ ﺭا ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ می‌فرستد ﺍﻣﺎ ﻣﺎ ﺳﭙﺎﺱﮔزﺍﺭ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ.

ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺑﺮ ﺳﺮمان می‌افتد ﮐﻪ ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﯾﻢ.

بنابراین :

هر ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻻﺯﻡ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﭙﺎﺱگزاﺭ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﻨﮕﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻣﺎﻥ ﺑﯿﻔﺘﺪ.

نظر دهید »
اعداد جالب انگیز
ارسال شده در 16 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

استاد رياضی در وقتِ خارج از درس، میگفت:

اعداد کوچکتر از یک ، خواص عجیبی دارند .

شاید بتوان آنها را با انسانهای بخیل مقایسه کرد …
مثلا عدد (0.2 = دو دهم) !!!
وقتی در آنها ضرب میشوی یا میخواهی با آنها مشارکت کنی، تو را نیز کوچک میکنند.
3×0.2=0.6
وقتی میخواهی با آنها تقسیم شوی یا مشکلاتت را با آنها تقسیم کنی و بازگو کنی، مشکلاتت بزرگتر میشوند.
3÷0.2=15
وقتی با آنها جمع میشوی و در کنار آنها هستی مقدار زیادی به تو اضافه نمیشود و چیزی به تو نمی آموزند.
3+0.2=3.2
و اگر آنها را از زندگی کم کنی چیز زیادی از دست نداده ای !!!
3-0.2=2.8

زندگی ارزشمندِ خودتان را بخاطر آدمهای کوچک و حقیر، بی ارزش نکنید !

نظر دهید »
سه پند از زبان گنجشک
ارسال شده در 16 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

حکایت کرده‌اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند.

در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: «در من فایده‌اى براى تو نیست. اگر مرا آزاد کنى، تو را سه نصیحت مى‌گویم که هر یک، همچون گنجى است. دو نصیحت را وقتى در دست تو اسیرم مى‌گویم و پند سوم را، وقتى آزادم کردى و بر شاخ درختى نشستم، مى‌گویم. مرد با خود اندیشید که سه نصیحت از پرنده‌اى که همه جا را دیده و همه را از بالا نگریسته است، به یک درهم مى‌ارزد. پذیرفت و به گنجشک گفت: «پندهایت را بگو.»

گنجشک گفت: «نصیحت اول آن است که اگر نعمتى را از کف دادى، غصه مخور و غمگین مباش زیرا اگر آن نعمت، حقیقتاً و دائماً از آن تو بود، هیچ گاه زایل نمى‌شد. دیگر آن که اگر کسى با تو سخن محال و ناممکن گفت به آن سخن هیچ توجه نکن و از آن درگذر.»
مرد، چون این دو نصیحت را شنید، گنجشک را آزاد کرد. پرنده کوچک پر کشید و بر درختى نشست . چون خود را آزاد و رها دید، خنده‌اى کرد. مرد گفت: «نصیحت سوم را بگو!»

گنجشک گفت: «نصیحت چیست!؟ اى مرد نادان، زیان کردى. در شکم من دو گوهر هست که هر یک بیست مثقال وزن دارد. تو را فریفتم تا از دستت رها شوم. اگر مى‌دانستى که چه گوهرهایى نزد من است به هیچ قیمت مرا رها نمى‌کردى.»
مرد، از خشم و حسرت، نمى‌دانست که چه کند. دست بر دست مى‌مالید و گنجشک را ناسزا مى‌گفت. ناگهان رو به گنجشک کرد
و گفت: «حال که مرا از چنان گوهرهایى محروم کردى، دست کم آخرین پندت را بگو.»

گنجشک گفت: «مرد ابله! با تو گفتم که اگر نعمتى را از کف دادى، غم مخور اما اینک تو غمگینى که چرا مرا از دست داده اى. نیز گفتم که سخن محال و ناممکن را نپذیر اما تو هم اینک پذیرفتى که در شکم من گوهرهایى است که چهل مثقال وزن دارد. آخر من خود چند مثقالم که چهل مثقال گوهر با خود حمل کنم!؟ پس تو لایق آن دو نصیحت نبودى و پند سوم را نیز با تو نمى‌گویم که قدر آن نخواهى دانست. این را گفت و در هوا ناپدید شد.»

نظر دهید »
دیروز ، امروز ، فردا
ارسال شده در 15 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

فردا همان روزی است که ممکن است هرگز آن را نبینی و دیروز همان روزی است که حتما آن را دوباره در قیامت خواهی دید
امروز همان روزی است که دو فرصت مهم در اختیار داری
یکی جبران خرابی های دیروز و دیگری زمینه سازی برای خوبیهای فردا.
فردای تو امروز ساخته می‌شود، پس کار امروز را به فردا نینداز.

استادپناهیان

نظر دهید »
نقش ایمان به خدا در زندگی انسان
ارسال شده در 15 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

حجت الاسلام قرائتی :

 شما اگر وارد منزلى شديد كه مى‏‌دانيد نه صاحب و نه حساب و نه دوربين و نه كنترلى نیست، هيچ دليلى براى نظم و دقت در كارهاى شما نيست.

اما اگر ايمان بياوريم كه اين هستى صاحب و خدایی دارد، معاد و حساب و کتابی در كار است و براى تمام افكار، رفتار و گفتار ما پاداش يا كيفرى هست، ما نيز حساب كار خود را مى‌كنيم…

نظر دهید »
هشدار جدی به حجاج (1)
ارسال شده در 15 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته


نظر دهید »
ثوابی بیشتر از طواف خانه ی خدا
ارسال شده در 15 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته


ابراهیم تیمی نقل می کند:

در حال طواف خانه خدا بودم که امام صادق علیه‌السلام کنارم آمد و فرمود :
«پاداش طواف خانه خدا ،ثبت هزاران ثـواب و محو هزاران گناه است . اما آیا می خواهی عملی را برایت بگویم که ثوابی بالاتر از طواف دارد ؟! «همانا ثواب برآوردن حاجت دیگران ، از ده مرتبه طواف خانه خدا بیشتر است.»
مستدرک الوسائل ، ج ۱۲ ، ص ۴۰۷
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

طواف ، ثواب نظر دهید »
سخنان ناب
ارسال شده در 15 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

….ای جوان

سخنانی از استاد آیت الله فاطمی نیا حفظه الله تعالی: این همه در اينترنت و كتاب ميگردي كه ببيني آيت الله قاضي چه گفت؟! آيت الله بهجت چه دستورالعملي براي سلوك داد؟! فلان عارف چگونه به مقامات رسيد؟!
اين همه دنبال استاد هستي و اين در و آن در ميزني، چه شد آخر؟! به كجا رسيدي؟!
قدم اول، ترك معصيت است! نميگويم معصوم شويد، اما به اندازه ي خودتان تلاش كنيد.

نظر دهید »
مهربان تر از مادر
ارسال شده در 15 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

گلایه امام زمان ارواحنا له الفداه :

مرحوم آیت الله مجتهدی(ره) فرمودند: یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه می‌کنند و شانه‌هایشان از شدت گریه تکان می‌خورد

رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که این طور شما به گریه افتاده‌اید؟ ایشان فرمودند: یک لحظه، امام زمان را دیدم که به پشت سر من اشاره نموده و فرمودند:

آقای مدنی! نگاه کن! شیعیانِ من بعد از نماز، سریع می‌روند دنبال کار خودشان و هیچکدام برای فرج من دعا نمی‌کنند. انگار نه انگار که امام زمانشان غایب است!”

من از گلایه امام زمان (عج) به گریه افتادم…

 کتاب مهربان‌تر از مادر،
انتشارات مسجد مقدس جمکران

نظر دهید »
کلام بزرگان
ارسال شده در 13 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

تشرف آیت الله مرعشی نجفی محضر شریف امام زمان (عج)

در اقامتم در سامرا شبهایی را در سرداب مقدس بیتوته کردم، آنهم شبهای زمستانی. در یکی از شب ها آخر شب، صدای پایی شنیدم (با این که در سرداب قفل بود).
ترسیدم، زیرا عده ای از دشمنان اهل بیت به دنبال کشتن من بودند. شمعی که همراه داشتم نیز خاموش شده بود.

ناگاه صدای دلربایی شنیدم که سلام داد به این نحو:
«سلام علیکم سیّد» و نام مرا برد.
جواب داده، گفتم:«شما کیستید؟»
فرمود:« یکی از بنی اعمام تو».
گفتم:« درب بسته بود از کجا آمدید؟»
فرمود:« خداوند بر هر چیزی قدرت دارد»
پرسیدم:«اهل کجایید؟»
فرمود:«حجاز»

سپس فرمود:« به چه جهت آمده ای اینجا در این وقت شب؟»
گفتم:« به جهت حاجت هایی»
فرمود:«برآورده شد»

سپس سفارش فرمود بر نماز جماعت و مطالعه در فقه و حدیث و تفسیر. وتأکید فرمود در صلۀ رحم و رعایت حقوق استاد و معلمین و نیز سفارش فرمود به مطالعه و حفظ نهج البلاغه و حفظ دعاهای صحیفه سجادیّه.

از ایشان خواستم درباره من دعا فرماید دست بلند کرده به این نحو دعایم کرد:
«خدایا به حقّ پیغمبر و آل او، موفّق کن این سیّد را برای خدمت شرع و بچشان بر او شیرینی مناجاتت را و قرار بده دوستی او را در دلهای مردم وحفظ کن او را از شرّ و کید شیاطین، مخصوصاًحسد».

در بین گفتارش فرمود:« با من تربت سیّدالشّهدا علیه السّلام است، تربت اصل که با چیزی مخلوط نشده» پس چند مثقالی کرامت فرمود و همیشه و همیشه مقداری از آن نزد من بود، چنانکه انگشتری عقیق نیز عطا فرمود که همیشه با من هست وآثار بزرگی را از اینها مشاهده کردم. بعد از این آن سیّد حجازی از نظرم غایب شد.

نظر دهید »
ویژگی غذای کامل
ارسال شده در 13 مرداد 1398 توسط آسیه اسکندری در پیام های هفته

امام صادق علیه السلام از پدرانش، از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که: غذا اگر چهار ویژگی داشته باشد، پس کامل ( بی نقص ) است:

* از حلال تهیه شده باشد،
* خورندگان آن متعدد باشند،
* در ابتدا نام خدای بزرگ برده شود،
 *و در پایان سپاس گفته شود.

 کافی، ج ۶، ص ۲۷۳

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 22
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 145

آیتم ها

  • تلنگر
  • تذکری مهم در ابتدای صبح
  • مخفی کردن کرونا
  • حدیث روز
  • فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
  • درمان کرونا
  • خوشا جانی که جانانش تو باشی
  • فرياد ابليس از نمازگزار
  • شهیدانه
  • سلام از راهه دور
  • کلام شهید
  • مداحی
  • هر روز اهل زیارت عاشورا باشیم
  • عشق که از حد گذشت شد سرگذشت
  • کلام شهید
  • کلام بزرگان
  • کلام بزرگان
  • راه پیمایی اربعین
  • تعجیل در فرج صلوات
  • چشماتو ببند

موضوعات

  • همه
  • اطلاعات عمومی
  • پیامک هایی راجع به امام زمان-عج الله تعالی فرجه الشریف
  • اعياد ووفيات
  • پیام های هفته
    • بصيرتي
  • ماه مهمانی خدا
    • کلام بزرگان
  • مناسبت ها
  • دو کلام حرف حساب
  • از قرآن برایم بگو
  • اجتماعی
  • اخبار استان
  • معاونت ها
  • جاذبه هاي گردشگري استان
  • احادیث
  • سوال
  • تغذیه
  • دلنوشته
  • خوص صلوات
  • فعالین وبلاگ
  • داستانک
  • نهج البلاغه
  • نکته های ناب
  • دانستنی های خانه داری
  • سخنرانی
  • نکات تربیتی
  • تصویر بهشت وبهشتیان
  • 313 نکته درباره ی نماز
  • نکات علمی
  • لطیفه ها و ظریفه های قرآنی
  • نقش ماهواره در زندگی
  • ایام محرم و صفر
  • نکات اخلاقی
  • خواص اذکار
  • تحلیل سیره ی حضرت فاطمه سلام الله
  • زیارت نامه
  • نماز های هرشب ماه مبارک رمضان

دریافت کد اوقات شرعی

پیچک دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ



رتبه

    کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان